جدول جو
جدول جو

معنی شیب جامه - جستجوی لغت در جدول جو

شیب جامه
(مَ / مِ)
نوعی جامه:
شیب جامه بسر خود عوض دستاری
کس نبست ار که ببسته ست گنه کرد نکرد.
نظام قاری (دیوان البسه ص 59)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی جامه
تصویر پی جامه
جامۀ نازک یا شلوار نازک که در خانه بر تن می کنند، زیرجامه، پیژاما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب نامه
تصویر شب نامه
هرنوشته ای که شب هنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِ)
پیل جامه. (فرهنگ فارسی معین). پیرجامه. جامۀ فراخ و گشاد و بلند. رب دشامبر. پی جامه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ / مِ)
نامه که در شب نویسند. نامه که نویسند و در شب منتشر سازند. اختفاء و پنهان ماندن نویسنده و نشرکننده را، نوشتۀ بی امضا شبیه به روزنامه در خدمت یا بیان حال کسی که شبها در خانه ها اندازند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
بدون لباس. برهنه برهنه:
گدایان بی جامه شب کرده روز
معطرکنان جامه بر عودسوز.
سعدی.
بی جامۀ نکو نتوان شد بدعوتی
این رمز را بپردۀ هر در نوشته اند.
نظام قاری (دیوان ص 24) ، بی شرم. بی حیا:
در چین طرۀ تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد.
حافظ.
، بی چادر و روی پوش (زن). (یادداشت بخط مؤلف) ، بی عفت:
یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت
ندانم که کشته ست چونین درخت.
شمسی (یوسف و زلیخا).
، بی پرهیز. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
پستان زن و دیگر حیوانات. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (برهان). پستان. (فرهنگ جهانگیری) ، آوندی که شیر در آن کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان) (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
که عوام پیرجامه گویند. جامۀ فراخ و بلند. رب دشامبر. اما ظاهراً کلمه پی جامه و آن مأخوذ از پوی جامۀ هندی باشد. رجوع به پی جامه شود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ مَ / مِ)
که جامۀ سیاه پوشیده است. ماتم دار. عزادار. جامۀ ماتم پوشیده:
ماتم عمر رفته خواهم داشت
زآن سیه جامه ام چو میغ از تو.
خاقانی.
این سیه جامه عروسان را در پردۀ چشم
حالی ازاشک حلی های گهر بربندم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب جامه
تصویر آب جامه
جام آب خوری - ظرف آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر جامه
تصویر شیر جامه
کاسه و پیاله ای که در آن شیر کنند، پستان (زن و جانوران)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شلوار گشاد که زنان هند پوشند، جامه ای گشاد و سبک مرکب از نیم تنه و شلوار بند دار که در خانه و هنگام خواب پوشند پیژاما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب نامه
تصویر شب نامه
نوشته بی امضا شبیه به روزنامه که شبها در خانه ها اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل جامه
تصویر پیل جامه
جامه فراخ و بلند رب دشامبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر جامه
تصویر زیر جامه
جامه نازکی که زیر شلوار پوشند زیر شلواری
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ایست پشمینه و خشن که در روز جنگ پوشند و شبها برای شکار کبک در بر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جامه
تصویر بی جامه
برهنه، بدون لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی جامه
تصویر پی جامه
((مِ))
زیر جامه، شلوار پارچه ای راحتی که در خانه پوشند، پیژاما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شب نامه
تصویر شب نامه
((~. مِ))
هر نوشته ای که شب هنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند
فرهنگ فارسی معین
پیراهن سنتی زنان مازندران که با سکه دوزی زینت می یافت
فرهنگ گویش مازندرانی